اسنوب

محمد قائد در کتاب خود فصلی دارد به نام اسنوبیسم و از دستهای از آدمها نام میبرد که در اصطلاح اسنوب نامیده میشوند . ابتدا خواندن این دستهبندی برایم جالب نبود فکر کردم خوب که چه؟ به مطالعه رفتارشناسی دستهای از آدمها بپردازم که شاید معادل فارسی برای آن وجود نداشته باشد، اما رفتهرفته قلم گیرای محمد قائد من را به ذوق آورد و فکر کردم بهتر است برداشت خود را با شما به اشتراک بگذارم:
ریشه اسنوب از تصور آدمهای میآید که سعی میکنند خود را بهتر ازآنچه هستند نشان دهند، رودربایستی دارند و از تصور نشان دادن واقعیت خود به دیگران میترسند،آنها بالادستیها را ستایش میکنند و پائیندستان را یکمشت احمق میدانند و به شدت تلاش می کنند خود را به بالادستی ها بچسبانند و خود را آشنای افراد مشهور و معروف جلوه دهند.
اسنوب ها بهشدت رودربایستی دارند یعنی دوست دارند خوب به نظر برسند و تصور میکنند دیگران آنها را صاحب تجملات میپندارند و آشپز و پیشخدمت دارند، یک اسنوب درواقع دوست دارد و انتظار دارد دیگران چنین تصوری از او داشته باشند.
حتی در میان صدراعظمهای ایرانی زمان قاجار مثلاً اعتمادالسلطنه هم این رفتار دیده میشود و صدراعظمی که زنی از تبار قاجار را دارد از شاه خواهش میکند که در قصر فیروزه از مهمان خارجیاش پذیرایی کند، چون خانه خود را محقر میدانسته و مدام در نوشتههایش مینالد که از تنعم لازم در حد شان و مقام خود برخوردار نیست و من یکلحظه قیاس کردم با این خصلتی که بهشدت تلاش میکنیم جلوی مهمان سبکی دیگر از زندگیمان را بازی کنیم.
اسنوب یعنی کسی که از خودش شرمنده است.
اسنوبها بهشدت علاقه دارند به بالاتر از خودشان بچسبند و خودشان را آشنا با افراد مشهور و معروف جلوه دهند و بهشدت نسبت به پایینتر از خودشان بیاعتنا هستند چنانکه در خاطرات روزانه یک صدراعظم میخوانیم ده هزار نفر الواط پائینشهر تهرانی به سیزدهبدر آمده بودند و مشخص میشود که با توجه به جمعیت تهران امکان نداشته ده هزار لوطی باهم به تپهای بیایند و درنتیجه فرد مذکور هرکسی که از مقامی پائین تر از او برخوردار بوده را الواط به معنی اراذلواوباش نامیده.
آیا هر کدام از ما به درجاتی اسنوب بودن را در خود داریم؟
درنهایت شاید این تصویر هم در درک مفهوم اسنوب کمک کننده باشد:
آدمی که خیال می کند برای بهبود تصویر اجتماعی اش لازم است در محلی خاص که قلبا از آن نفرت دارد، بی هیچ لزوم مشخصی حضور داشته باشد.
محمد قاید در جایی اشاره می کند که شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که اسنوبیسم پدیده ای است تا حد زیادی مربوط به جوامع سنتی گرا در روند دگرگونی های عمیق اجتماعی.
اسنوبیسم طرز تفکر فردی است که از یکسو از بالا به فرودست ها نگاه می کند و بر سر همگان منت می گذارد و از سوی دیگر نگاه از پائین به بالا به بالادستان دارد و فکر می کند هر چه آنها انجام دهند بهتر است و هر کاری که می کنند درست است.
دیدگاهتان را بنویسید